کد مطلب:298668 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

ورود به شام


یزید سرمست و مغرور و دار و دسته ی حیوان صفت او كه شهادت امام (ع) و یاران او را پیروزی بزرگی برای خود می پنداشتند برای ورود خاندان آن حضرت كه به صورت


اسیران جنگی بودند جشن و چراغانی مفصلی ترتیب داده بودند، و هر گوشه ی شهر را به نحوی آیین بسته و دسته های خواننده و نوازنده را در نقاط مختلف شهر مستقر ساخته و به شادی و پایكوبی واداشته بودند.

در خبری كه از سهل بن سعد ساعدی نقل شده می گوید: من آن روز از شام می گذشتم و می خواستم به بیت المقدس بروم و چون با آن منظره روبرو شدم متحیر گردیدم و هر چه فكر كردم چه عیدی است كه من اطلاع ندارم و مردم اینگونه شادی می كنند؟ تا جمعی را مشاهده كردم كه با هم گفتگو می كردند و چون از آنها پرسیدم- آیا شما عیدی دارید كه من نمی دانم؟!

گفتند: ای پیرمرد مثل اینكه غریب این شهر هستی؟

گفتم: من سهل بن سعد هستم كه افتخار درك محضر رسول خدا (ص) را داشته و آن حضرت را دیده ام!

گفتند: براستی ای سهل عجیب است كه از آسمان خون نمی بارد و زمین اهل خود را فرونمی برد!

پرسیدم: برای چه؟ مگر چه شده؟

گفتند: این سر حسین بن علی است كه برای یزید می آورند...، تا به آخر حدیث. و از كامل بهایی نقل شده كه گفته است: خاندان پیغمبر را سه روز در خارج شهر شام نگه داشتند تا شهر را چراغان كرده و زینت كنند، در این سه روز به نحوی بی سابقه شام را تزیین كردند و سپس گروه بسیاری حدود پانصد هزار نفر از زن و مردم برای تماشا به استقبال كاروان اسیران از شهر خارج شدند و امیران و سركردگان نیز دف زنان و رقص كنان و پای كوبان حركت كردند... و همچنان وضع مردم و جشن و سرور آنها را شرح می دهد تا آنكه می نویسد:

و آن روز روز چهارشنبه شانزدهم ربیع الاول بود، و در بیرون شهر نیز جمعیت به قدری زیاد بود كه همانند روز محشر در میان یكدیگر موج می زدند، و برای یزید ابن معاویه سراپرده ی وسیع و تختی نصب كرده و اطراف آن را به انواع جواهر مرصع نموده و كرسیهای زرین و سیمین در اطراف آن نهاده بودند... و به هر صورت از


روی هم رفته ی این نقلها معلوم می شود چه تهیه عجیبی برای این جشن میشوم دیده و چه مراسمی برپا كرده بودند...

و بدین ترتیب بر خاندان مظلوم و داغدیده ی اهل بیت پیغمبر با دیدن آن مناظر و احوال چه گذشته است!

و از بانوی قهرمان ما در این مراسم و اوضاع و احوال سخنی نقل نشده است مگر پس از ورود به مجلس یزید كه در آنجا آن چنان غرور و نخوت یزید را در هم می شكند و او را با چند جمله ی كوبنده و یك سخنرانی پر مغز و فصیح چنان رسوا می كند كه مجال هر گونه عوامفریبی و عذر و بهانه را در این جنایت هولناكی كه انجام داده بود از او می گیرد، و او را به اشتباه و عذرخواهی وامیدارد، و چنان حساب شده و دقیق و با قدرت قلب، او را به محاكمه می كشد كه اهل حدیث و مورخین عموما شجاعت او را در این محاكمه و گفتگو ستوده و نقل كرده اند.

و از آن جمله ابن حجر عسقلانی است كه در كتاب الاصابه در ترجمه ی زینب (ع) می نویسد [1] :

«و حضرت عند یزید بن معاویه و كلامها لیزید بن معاویه حین طلب الشامی اختها فاطمه مشهور یدل علی عقل و قوه جنان.»

(... و در مجلس یزید بن معاویه حاضر شد و گفتگوی وی با یزید بن معاویه در وقتی كه آن مرد شامی خواهرش فاطمه را می خواست مشهور است و دلیل بر خرد و عقل و شجاعت و قوت قلب اوست.)


[1] ج 4، ص 314.